سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دو حرفی

صفحه خانگی پارسی یار درباره

از دست رفته

اشعار نو ,     نظر

غزلی سر زده از گوشه تنهایی دل

ز سکوت و ز سکوت...       ز سکوت و ز سکوت....

کاش جای همه سختی ها روشنی بود ز دریای سیاهی محال      سخت کوشی و زوال؟؟؟

ماهی برکه خشک در پی سنگ صبوریست که بگرید ز سیه روزی آب

آب... بی وفایست که دگر نیست در آن جای سخن... (عشق بازی می کند با دل من)

دل من...  دلکم..ماهی بی پا و زمین گیر غم است

که اگر آب ببیند    دل به دریا زدنش بی هودست

که اگر آب ببیند غم دل را گویی آنقدر باز کند  

که دگر شرم ز روی رخ آب قطره قطره گم شود در دل خواب

ماهی غم زده تنهایی... به امید رخ بی رنگ و ترک خورده آب... دل به دریای سیاهی می زد

((دلکم... ماهی رنجیده من... رنگ دریا آب نیست

آب پاکیست بی رنگ... صبر کن.. این سیاهی زوال است نه آب))

آب آیینه پاکیست که در قلب من است

ماهی سر گردان غرق در مه    غرق در تاریکی شب های بلند دریا

به امید نوری...به امید رنگ رخسار سپید رویا

دوش با دوش امواج سیاه   رقص رقصان می رفت

آه خدایا چه کنم؟؟... کاش قلبم پاک بود

کاش قلبم به سپیدی و نشاط آب بود

((ماهیم ماهی غم زده تنهایم    دل من...جای خالی تو را با صدای گریه پر می کرد..

باز گرد...

تو اگر جای دگر کوچ کنی.. این دل بی تاب خودم را چه کنم؟؟

بازگرد...  چشم به راهم...

باز گرد...))                                                      منتظر