غریبه
خدایا چه گویم؟ به که گویم؟
منتظر
من خودم را ز کجای این نهانخانه بجویم؟
مهربانم دوست دارم بنویسم..
من بدون تو تمامم..
یه سرابم..
من بدون تو در اینجا که دگر یار ندارم
خدایا ای غزل خوانده ز رؤیا من در این خاک غریبم
یه حقیرم که به دیدار وصالت دوست دارم که بمیرم
جان من در کف دستت.. عشق من در بر رویت..
ببرم..بار گناهم مثل کوهی که خرامان ز پس دشت خراب است
مثل ابرای سیاهی که سبکبال به هر روی روان است
بنوشتم ز قلم های سیاهم
که خدایا من بدون تو تمامم..
یه سرابم..
من بدون تو در اینجا که دگر یار ندارم