خون بها
امشب عجیب گشته ام محو زلف یار
ترسم دوباره دهدش دست من به کار
دیشب که کشتی دلم را این نیز امشبت
گر میدهی خون بهایم می شود دو بار
ماندم دگر نماندش عاشقی ز شهر
بس کرد جماعتی ز رویش تارمار
...
امشب عجیب گشته ام محو زلف یار
ترسم دوباره دهدش دست من به کار
دیشب که کشتی دلم را این نیز امشبت
گر میدهی خون بهایم می شود دو بار
ماندم دگر نماندش عاشقی ز شهر
بس کرد جماعتی ز رویش تارمار
...